« تعریف جنگ سایبر »
جنگ سایبر عبارت است از انجام یا آماده شدن برای انجام عملیاتهای نظامی
مطابق با اصول مربوط به اطلاعات. جنگ سایبر یعنی ایجاد اختلال، اگر نگوئیم
نابودی کامل، در سیستمهای اطلاعاتی و ارتباطی که دشمن برای "دانستن"
خود به آنها تکیه میکند: یعنی اینکه او کیست؟ کجاست؟ چه کاری را در چه
زمانی میتواند انجام دهد؟ چرا میجنگد؟ چه تهدیداتی در اولویت قرار دارند؟
و غیره. در جنگ سایبر تلاش میشود تا همه چیز درباره دشمن بدانیم و در عین
حال نگذاریم او هیچ چیزی درباره ما بداند. به بیان دیگر، هدف اصلی در جنگ
سایبر بر هم زدن " موازنه اطلاعات و دانش" به نفع نیروهای خودی است بویژه
اگر " موازنه توان رزمی" وجود ندارد. بنابراین در جنگ سایبر میتوان با بهره
گیری از دانش برتر، ضعف سرمایه و نفرات کمتر را جبران کرده و به پیروزی
قاطع دست یافت.
جنگ سایبر اشکال متعددی داشته و از انواع فناوریهای پیشرفته بهره
میجویند. سیستمهای سلاحهای هوشمند، ماهوارههای جاسوسی، پرندههای
بدون سرنشین با مداومت پرواز بالا، فناوری موقعیتیاب جهانی و غیره
نمونههائی از فناوریهای مورد استفاده در جنگ سایبر هستند. همچنین
میتوان به توانمندیهای کورکردن الکترونیک، جمینگ، فریب، بیشبارگذاری
و نفوذ به مدارهای ارتباطی و اطلاعاتی دشمن اشاره کرد. البته جنگ سایبر
صرفا یک مجموعه از اقدامات بر پایه فناوری محسوب نمیشود و نباید آن را با
تعاریف قدیمی درباره جنگ رایانهای، جنگ خودکار، جنگ روباتی، یا جنگ
الکترونیک اشتباه گرفت، زیرا جنگ سایبر در بر گیرنده اشاراتی مربوط به
سازمان و دکترین نظامی نیز میشود. همانطور که اشاره شد انقلاب اطلاعات
منجر به نوآوریهای سازمانی میشود به گونهای که ادارات مختلف یک سازمان
بیشتر شبیه اجزاء یک شبکه به هم پیوسته در کنار یکدیگر قرار میگیرند تا به
صورت ادارات تابع سلسله مراتب. بنابراین جنگ سایبر با الزاماتی همراه است
که موجب طراحی مجدد سازمانی، چه درون سازمانی و چه بین سازمانی،
میشود. حرکت به سمت ساختارهای شبکهای مستلزم تمرکززدائی از
فرماندهی و کنترل است؛ مفهومی که برداشتهای قبلی را مبنی بر اینکه
فناوری نوین اطلاعاتی موجب تقویت هر چه بیشتر فرماندهی متمرکز میشود،
کاملاً نقض میکند. البته تمرکززدائی تنها بخشی از تصویر کلی است، آنچه
مهمتر است اینکه فناوری نوین موجب تقویت هر چه بیشتر " نگاه از بالا"
میشود. یعنی اینکه مانند بازی فوتبال، رزمندگان میتوانند از جایگاه تماشاگران
نیز صحنه نبرد را مشاهده کرده و موقعیت نیروهای خودی و دشمن را بهتر
شناخته و در نتیجه پیچیدگیهای فوقالعاده میدان نبرد را بهتر مدیریت کنند. در
زمینه جنگ سایبر تعداد زیادی فقط بر لزوم طراحی مجدد سازمانی و
تمرکززدائی در تصمیمگیری نظامی تاکید میکنند، در حالیکه مفهوم " نگاه از
بالا" در ترکیب با تمرکززدائی فرماندهی ثمرات چشمگیر و بالقوه تعیین کننده
جنگ سایبر را به ارمغان میآورد.
جنگ سایبر همچنین بر توسعه دکترینهای نوین درباره اینکه چه نوع نیروئی
لازم است، کجا و چگونه آنها را به کار بگیریم، و کدام نیروهای دشمن را چگونه
مورد تهاجم قرار دهیم، اینکه چه نوع سیستمهای رایانهای، حسگر، شبکه و
پایگاه داده را در کجا و چگونه استفاده کنیم، به همان اندازه در جنگ سایبر مهم
است که در جنگ متعارف ببینیم چه نوع توپخانه، جنگنده، بمب افکن را در کجا
چگونه استفاده کنیم. خلاصه اینکه در جنگ سایبر موضوعات گستردهای اعم از
سازمان و دکترین نظامی، استراتژی، تاکتیک، طراحی و ساخت سلاح مطرح
میشوند. جنگ سایبر در نبردهای کم شدت و پرشدت ، در محیطهای متعارف
و غیرمتعارف و نهایتاً برای مقاصد آفندی و پدافندی موضوعیت پیدا میکند.
بر این اساس و با توجه به دیدگاههای صاحبنظران مختلف که از اواسط دهه
1990 تعاریف مختلفی را برای جنگ اطلاعاتی، جنگ سایبر، و جنگ شبکهای
پیشنهاد دادند، میتوان نموارد زیر را ترسیم کرد. در این نمودار فرض شده است
که جنگ اطلاعاتی در ابتدا به دو حوزه جنگ سایبر و جنگ شبکهای تقسیم
میشود که البته مرز دقیقی بین آنها تعریف نشده و با یکدیگر تعامل دارند. جنگ
سایبر توسط نظامیان انجام شده و اهداف کاملاً نظامی را هدف قرار میدهد در
حالیکه در جنگ شبکهای میتوان شاهد حضور عناصر غیر نظامی و حتی غیر
دولتی مانند گروههای تروریستی بود. در حوزه جنگ سایبر برخی از مفاهیم
نامآشنا مانند جنگ الکترونیک یا فریب نظامی جزو طبقهبندی بزرگتر جنگ
فرماندهی و کنترل قرار میگیرند. اما برخی مفاهیم مانند آفند و پدافند شبکهای
رایانهای در اینترنت یا انترانت طبقه جداگانهای را تشکیل میدهند که
منعکسکننده رشد و گسترش محیط اطلاعاتی جهانی و محلی میباشد
الگوی کلی جنگ اطلاعاتی:
در نگاهی عمیقتر میتوان اذعان کرد که در آینده شاهد تحول ماهیت جنگ
خواهیم بود. البته برخی افراد به اشتباه معتقدند که این تحولات لزوماً به معنی
اتکای خالص به جنگ خودکار، روباتی، و دورایستا است. در حالی که انقلاب
اطلاعات بر تعامل انسان و ماشین در یک فضای جدید و ارتقای توانمندیهای
انسانها دلالت میکند و نه جدائی و خودمختاری ماشینها به گونهای که
سلاحهای هوشمند ما به جای ما با یکدیگر بجنگند. درواقع شاید در بعضی موارد
جنگ با سرعت بالا و از راه دور رخ دهد اما در موارد دیگر جنگ با سرعت پائین و
کاملاً نزدیک به نیروهای دشمن انجام خواهد گرفت. بنابراین، روش متعارف جنگ
نوین ترکیب جدیدی از سرعت بالا و پائین و درگیری دور و نزدیک خواهد بود و نه
یکی از این دو حالت.
میادین جنگ پستمدرن به خاطر انقلاب اطلاعات در سطوح استراتژیک و تاکتیکی
کاملاً دگرگون میشوند. افزایش روزافزون دامنه و عمق منطقه عملیاتی از یک
سو و افزایش فوقالعاده دقت تخریب حتی توسط سلاحهای متعارف از سوی
دیگر نشانگر اهمیت چشمگیر فناوریهای مرتبط با C4ISR بوده و نشانگر آن
است که برتری در این حوزه به تنهائی میتواند نویدبخش پیروزی در عملیاتهای
نظامی میباشد.
همچنین باید خاطر نشان کرد که اگرچه طراحی و اجرای "تمام عیار" یک جنگ
سایبر مستلزم دسترسی به فناوری پیشرفته است اما جنگ سایبر به خودی
خود به فناوری پیشرفته وابستگی قطعی ندارد. در واقع برای جنگ سایبر فقط
حضور فناوری پیشرفته الزامی نیست بلکه ابعاد روانی و سازمانی آن به اندازه
ابعاد فنی اهمیت دارد. در تحت شرایط خاص شاید واقعا بتوان با استفاده از
فناوری سطح پائین یک جنگ سایبر را آغاز کرد.
اهمیت نسبی جنگ علیه نظام فرماندهی و کنترل و ارتباطات دشمن تقریباً
همگام با ظهور جنگ مکانیزه مطرح شد. در طی جنگ جهانی دوم، دکترین حمله
برقآسا – که به نوعی ویژگیهای جنگ سایبر را در بر داشت- در دو سطح
تاکتیکی و استراتژیک هدف اصلی خود را به صورت ایجاد اختلال در توانمندی
ارتباطات و کنترل دشمن تعریف کرد. به عنوان مثال، ارتش سرخ شوروی از لحاظ
تعداد تانکها و کیفیت آنها بر ارتش آلمان نازی برتری داشت اما فقط در تانک
فرماندهان رادیو نصب شده بود. در حالی که آلمانیها همه تانکها را به رادیو
مجهز کرده بودند و به همین خاطر به مزیتی نسبی دست یافته بودند.
هنوز یک چارچوب نظری جامع برای ابعاد اطلاعاتی و ارتباطی جنگهای نوین
ارائه نشده است، با این وجود نقش چشمگیر و تعیینکننده " دانش" در
محیطهای بحرانی از جمله محیطهای جنگی انکار ناپذیر است. از این رو، جنگ
سایبر را نباید فقط یک مجموعه از تکنیکهای عملیاتی جدید به شمار آورد، بلکه
باید آن را سبک نوینی از جنگ دانست که تسلط بر آن مستلزم ارائه رهیافتها،
راهکارها، و راهبردهای نو در زمینه طراحی و سازماندهی نفرات، دکترین، و
سازمان نظامی میباشد. آنچه امروز روشن است اینکه جنگ سایبر را میتوان
تقریباً در هر زمینهای تعریف کرد. مثلا جنگ سایبر در حالت آفندی یا پدافندی در
سطوح استراتژیک یا تاکتیکی قابل انجام است. علاوه بر این، جنگ سایبر طیف
کامل شدت جنگ از عملیات زرهی سنگین در مناطق عملیاتی گسترده تا
ماموریتهای کوچک مقابله با شبهنظامیان را که در آن " جابجائی پوتین نفرات"
نشانگر قابلیت مانور میباشد، پوشش میدهد.
در جنگ سایبر نه تنها نگرش جدیدی نسبت به مفهوم " تهاجم" مطرح میشود
بلکه اصولا مفهوم "شکست و تسلیم شدن دشمن" تغییر میکند. در سراسر
عصر مدرن، منازعه و بنابراین جنگ بین دولت – ملتها از سبک جنگ فرسایشی
تبعیت میکرد. بدین صورت که برای شکست نهائی دشمن لازم بود که ابتدا
نیروهای مسلح دشمن به هلاکت برسند. این سبک جنگ تا قرنهای متمادی
دست نخورده باقی ماند تا اینکه در خلال جنگ جهانی اول آمار فوقالعاده زیاد
کشتهشدگان، سیاستمداران و فرماندهان نظامی را بر آن داشت که در جست
و جوی راه حلی برای خونریزی کمتر باشند. حمله برقآسای آلمان نازی به
ارتش فرانسه نمونهای بارز بود از سبک نوین جنگ که حتیالامکان از جنگ
فرسایشی با تلفات انسانی بالا پرهیز میکرد. البته در دکترین حمله برقآسا که
بر قابلیت مانور سریع تکیه داشت هنوز تخریب نیروهای دشمن جزو لوازم
دستیابی به اهداف نظامی بود. در نتیجه میتوان گفت که جنگ فرسایشی "
سوار بر چرخ " شده بود و فقط سرعت انجام آن افزایش یافته بود.
یکی از دلالتهای جنگ سایبر نیز که هنوز درباره آن اطمینان کافی وجود ندارد
این است که میتوان بدون تخریب نیروهای دشمن به پیروزی دست یافت. در
واقع بعید نیست که بتوان دکترینی منطبق بر جنگ سایبر طراحی کرد که نبرد
دقیق، سریع، و قاطع از قتل عام و کشتار نفرات بیشمار دشمن جلوگیری کند.
بنابراین جنگ سایبر شاید به صورت یک دکترین پست مدرن در تقابل با یکی از
سنتهای عصر صنعتی یعنی "کشتار انبوه و جنگ فرسایشی " قرار گیرد. در
ایدهآلترین حالت میتوان انتظار داشت که با زدن ضربه نهائی به قلب ساختار
سایبر دشمن یعنی نظام فناوری اطلاعات و ارتباطات و همچنین فلج کردن نظام
تولید اطلاعات و دانش، او را بدون نیاز به انجام اقدامات اضافی از پای در آورده و
مجبور به تسلیم کرد. به هر حال تصور یک "جنگ" که در آن اثری از خونریزی و
کشتن نباشد، تقریباً محال است. با این وجود در چارچوب یک دکترین جنگ سایبر
بعید نیست که نیروهای مسلح بتوانند علاوه بر کاهش تلفات نیروهای خودی،
"بدون بیشینهسازی تلفات نیروهای دشمن" به اهداف سیاسی – نظامی دست
یابند.
یکی دیگر از ابعاد مهم جنگ سایبر تغییر قابل توجه ملاحظات عملیاتی و تاکتیکی
میباشد. عملیاتهای نظامی به طور سنتی از دو اصل مهم جنگی یعنی "
زمینگیر کردن" و "آفند" پیروی میکنند. به این صورت که بخشی از نیروهای
خودی نفرات و ماشین جنگی دشمن را متوقف کرده و سایر نفرات علیه
نیروهای "زمینگیرشده" اعمال آتش میکنند. در نتیجه هنر جنگ بر دو پایه "
آتش و مانور" استوار است. نخست آتش پشتیبان امکان مانور را فراهم میسازد
سپس یگانهای مانور با اعمال آتش امکان مانور یگانهای دیگر را فراهم
میکنند. در واقع در سطح تاکتیکی به نوعی یک " حرکت قورباغهای" مشاهده
میشود. اما از طریق جنگ سایبر شاید بتوان اصول جدیدی برای عملیاتهای
نظامی تعریف کرد. مثلا برتری مطلق دانش و کنترل اطلاعات موجب میشود که
بتوان بدون نیاز به زمینگیرکردن یگانهای پیشرونده دشمن به آنها حمله کرد.
همچنین میتوان بر این اساس چرخه آتش - مانور- آتش را بهینه ساخت.
آدمیرال چبروسکی یکی از کسانی است که الگو یا مدل دیگری را برای جنگ
نوین پیشنهاد داده است که بیشتر بر "شبکهای شدن" امور نظامی تمرکز
میکند تا بر اطلاعات و سیستمهای اطلاعاتی
- ۹۳/۱۲/۱۹
وبلاگ خوبی دارین ولی قالبتون خوب نیست به وبلاگ من بیاین تا تبادل لینک کنیم