جنگ نرم

این سایت برای مقابله باجنگ نرم دشمنان است.

جنگ نرم

این سایت برای مقابله باجنگ نرم دشمنان است.

جنگ نرم عاملی است که روی ذهن وحرکات و اعتقادات ما تاثیر بسزای دارد.که اگر به آن توجه نشود باعث نابودی یک کشور میشود.

جنگ نرم و راه های مقابله با آن

جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۵۳ ب.ظ

جنگ نرم و راه های مقابله با آن

 

چکیده


قدرت در ساده‌ترین شکل آن یعنی تحمیل اراده بر دیگری. توان تحمیل اراده بر دیگری. جنگ نرم، جنگ سرد و جنگ نیمه‌سرد نیاز به توان و قدرت دارد. کسی که می‌خواهد جنگ کند، باید توان و بنیه داشته باشد.

امروزه با کوچک‌تر و پیچیده‌تر شدن جهان به واسطه رشد روزافزون وسایل ارتباط جمعی از قبیل اینترنت و ماهواره معادلات گذشته در تنظیم روابط بین کشورها تا حدود زیادی به هم خورده و جای خود را به معادلات جدیدی داده است؛ به گونه‌ای که به جای به کارگیری مستقیم زور، توجه قدرت‌ها به استفاده از قدرت نرم و ایجاد تغییرات از طریق مسالمت‌آمیز با به کارگیری شیوه‌های نوین مداخله در امور داخلی کشورها جلب شده است. علاوه بر این، در این دوران رسانه‌ها به مثابه ابزاری اساسی برای اِعمال سیاست‌های قدرت‌های زورمدار به کار می‌روند و رقابتی جهانی در عرصه نبرد رسانه‌ای شکل گرفته است. در این میان جنگ نرم با هدف گرفتن فکر و اندیشه ملت‌ها نقش مهمی را در سست نمودن حلقه‌های فکری و فرهنگی جوامع ایفا می‌کند. در این خصوص، امریکا سعی دارد با ارائه تعریف جدیدی از تروریسم و آزادی‌خواهی جنگ نرم گسترده‌ای را علیه دیگر کشورها از جمله ایران شکل دهد. در این مقاله راهکارهای این کشور برای مقابله نرم با جمهوری اسلامی ایران مورد مطالعه و بررسی قرار می‌گیرد.

مقدمه

 

استعماری که از طریق جنگ نرم بدست می آید را "استعمار فرانو" گویند. این استعمار نوع سوم است. در این استعمار، دیگر نمی‌آیند زمین و کشور شما را بگیرند، دیگر با کودتا دولت شما را نمی‌گیرند، در این شیوه استعمار می‌آیند و شخص شما را می‌گیرند، بعد باور شما را تغییر می‌دهند. شما می‌روید حکومتی را تشکیل می‌دهید که آنها می‌خواهند و شما می‌روید سرزمین‌تان را دودستی تقدیم آنها می‌کنید. این یعنی قدرت نرم. توان و اراده‌ خود را گونه‌ای به شما تحمیل می‌کند که شما با دستان خودتان کشورتان را تقدیم کنید. اینجا پس نه سرزمین مثل قدرت سخت و نه بازار اقتصاد و سیاست مثل قدرت نیمه سخت بر شما تحمیل می‌شود در قدرت نرم انسانها تصرف می‌شوند.

جنگ نرم در برابر جنگ سخت در حقیقت شامل هرگونه اقدام روانی و تبلیغات رسانه‌ای که جامعه هدف یا گروه هدف را نشانه می‌گیرد و بدون درگیری نظامی و گشوده شدن آتش رقیب را به جنگ روانی، جنگ رایانه‌ای، اینترنتی، براندازی نرم، انفعال یا شکست وامی‌دارد.  راه‌اندازی شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی و شبکه‌سازی از اشکال جنگ نرم هستند. جنگ نرم در پی از پای درآوردن اندیشه و تفکر جامعه هدف است تا حلقه‌های فکری و فرهنگی آن را سست کند و با بمباران خبری و تبلیغاتی در نظام سیاسی اجتماعی حاکم تزلزل و بی‌ثباتی تزریق کند.

جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی می باشد. در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی استفاده می شود و در علوم سیاسی می توان به واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیرا به واژه انقلاب رنگین اشاره کرد.

جنگ نرم به وسیله کمیته خطر جاری در سال‌های پایانی دهه 1980 طراحی شد. کمیته خطر جاری در اوج جنگ سرد و در دهه 1970 با مشارکت اساتید برجسته علوم سیاسی و مدیران سابقه‌دار سازمان سیا و پنتاگون تأسیس شد.

در آن مقطع و در پی اصلاحات گورباچف مبنی بر ایجاد فضای باز سیاسی و تغییر در قوانین اقتصادی (پروسترویکا) این کمیته با منتفی دانستن جنگ سخت و رودررو با اتحاد جماهیر شوروی تنها راه به زانو درآوردن بلوک شرق را جنگ نرم و فروپاشی از درون معرفی کرد. سیاستگذاران پنتاگون و سیا با سه راهبرد دکترین مهار، نبرد رسانه‌ای و سامان‌دهی نافرمانی مدنی اتحاد شوروی را به فروپاشی و شکست واداشتند.
ایران نیز امروزه به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت، کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند نظام بین‌الملل به قدرتی کم‌نظیر تبدیل شده است که از دید کارشناسان سیاسی کشورهای غربی دیگر نمی‌توان با یورش نظامی و جنگ سخت آن را سرنگون کرد بلکه تنها راه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی پیگیری مکانیسم‌های جنگ نرم و به کارگیری تکنیک‌های عملیات روانی با استفاده از سه راهبرد دکترین مهار، نبرد رسانه‌ای و سامان‌دهی و پشتیبانی از نافرمانی مدنی است. راه‌اندازی پروژه جنگ نرم علیه ایران در مقطع کنونی را باید ناشی از گسترش حس تنفر از امریکا در جهان دانست که به نظر سران کاخ سفید ایران مرکز اصلی ایجاد این تنفر و گسترش آن است. در امریکا برای مقابله با این موج، نیروی واکنش سریع تشکیل شد تا اولاً در قالب پروژه دموکراتیزه کردن کشورها به خنثی‌سازی نفوذ معنوی ایران در کشورهای اسلامی و منطقه خاورمیانه بپردازد و ثانیاً با القای خطرناک بودن ایران برای امنیت همسایگان اذهان عمومی از اقدامات و نقشه‌های ایالات متحده منحرف شود.
نکته مهم اینکه آخرین نظرسنجی که به وسیله شورای روابط خارجی امریکا در بیشتر کشورهای خاورمیانه مانند مصر، عربستان سعودی، اردن، لبنان و امارات متحده عربی صورت گرفته حاکی از آن است که کمتر از ده درصد مردم این کشورها طرفدار دمکراسی به سبک امریکایی‌اند. اکثریت مردم این کشورها معتقدند هدف اصلی امریکا از پروژه دمکراسی‌سازی در خاورمیانه دستیابی آسان به نفت، امنیت اسرائیل و تضعیف مسلمانان است. نوشتار حاضر بر این اعتقاد است که استراتژی امریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی مبتنی بر اقدامات غیرنظامی و نرم در کنار تهدید به اقدام نظامی است.


کالبدشکافی روش‌ها؛ از فریب تا سبک زندگی

برای جنگ نرم اصطلاحات مختلفی وضع شده است. آنچه با عنوان "soft ware" یا جنگ نرم مطرح می‌شود در ادبیات غرب بیشتر به قدرت نرم یا "soft power" شناخته شده است که زیربنای فکری آن اولین بار توسط جوزف نای به شکلی علمی مطرح شد. مهم‌ترین حوزه‌ی اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزه‌ی رسانه است. بهره‌گیری از رسانه‌ها و امکاناتی که فرد را قادر می‌سازد تا برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل، به اِعمال قدرت بپردازد.

نگاهی به گذشته‌ی جنگ نرم نشان می‌دهد که در طول تاریخ بشر، از همان ابتدا که جنگ سخت آغاز شد، عملیات روانی یا جنگ نرم نیز صورت می‌گرفته تا از شورش‌هایی که در مناطق تسخیر شده به‌وجود می‌آمده، جلوگیری شود. زمانی که چنگیزخان قصد حمله به منطقه‌ای را داشت، موجی از هراس در آن کشور پخش می‌شد. تجّاری که از مناطق تحت کنترل چنگیزخان می‌آمدند، برای دیگران تعریف می‌کردند که او چگونه با مردم برخورد می‌کند و کشتارها به چه صورت است و اگر شخصی مقاومت کند، نابود می‌شود. بدین ترتیب پیش از ورود چنگیزخان به هر منطقه، روحیه‌ی مردم شکسته شده بود.

رومیان و یا اسکندر از مناطقی که در جنگ‌ها عبور می‌کردند، خودها و زره‌های بزرگی را که چند برابر انسان معمولی بود طراحی کرده و آن‌ها را عمداً در مسیر جا می‌گذاشتند تا لشکریان مقابل، تصور کنند سربازان آن‌ها غول پیکرند و عملاً روحیه‌ی مقامت طرف مقابل را تحت تأثیر قرار داده و وحشت را گسترش می‌دادند. بنابراین هر حرکتی که روحیه‌ی یک ملت را هدف گیرد، عملیات و جنگ نرم و نوعی اعمال قدرت نرم است.

اولین کسی که روی این مسأله کار کرده است، "سان تزو" است که در کتاب هنر جنگ نکته‌ای را مطرح می‌کند و می‌گوید: "می‌شود جنگید، اما مهم‌ترین کار این است که شما در یک نبرد بدون جنگ، پیروزی را به دست بیاورید!" چیزی که او مد نظر قرار داده، همان عملیات روانی و جنگ نرم است. باید به استراتژی‌های رقیب و روحیه‌ی او حمله کرد؛ به‌گونه‌ای که آن‌ها بپذیرند که شکست خواهند خورد. اگر کسی در ذهنش بپذیرد که شکست می‌خورد، حتماً در دنیای واقعی نیز شکست خواهد خورد. زیرا آنچه فرد را به مقاومت تشویق می‌کند، روحیه است.

از سوی دیگر، هزینه‌ی جنگ نرم بسیار کم‌تر از جنگ سخت است. به معاویه می‌گفتند: چرا این‌همه پول برای خرید افراد و تبلیغات خرج می‌کنی؟ یکی از پاسخ‌های معاویه این بود که هزینه‌ی جنگ، بسیار بیشتر از این است. بنابراین معاویه نیز به گونه‌ای عملیات نرم انجام می‌داد اما امروزه به شکل علمی به این قضیه پرداخته می‌شود.

بنابر آنچه گفته شد، اگر بخواهیم تعریفی از عملیات و جنگ نرم ارائه دهیم، می‌توان گفت: "هر حرکتی که احیاناً به عنوان مقدمه‌ی جنگ نظامی مطرح می‌شود و روحیه‌ی طرف مقابل را هدف گرفته است" بنابراین تمام برنامه‌ریزی‌هایی که در این چارچوب باشد، جنگ نرم تعریف می‌شود.

اعمال قدرت بر گروه‌های هدف

گروه‌های هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و توده‌های مردم هستند. نخبگان نیروهای میانی را تشکیل می‌دهند و می‌توانند به عنوان تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان یک حکومت مطرح باشند. نخبگان جامعه‌ی مدنی مانند رهبران احزاب و... هم با آشفتگی ذهنی خود، می‌توانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ایجاد کنند و روحیه‌ی ملت را درهم بشکنند. بنابراین گروه‌های هدف مشخص هستند اما عملیات نرم طبیعتاً برای یک رهبر یا رهبران سیاسی متفاوت است با آنچه با توده‌ی مردم یا نخبگان انجام می‌شود.

نبرد اصلی در جنگ نرم یا "soft ware" و جنگ سخت یا "Hard ware" برای اعمال قدرت است. یعنی یک کشور، حزب یا گروه یا فرد می‌خواهد برطرف مقابل که ممکن است یک کشور یا حزب، یا فرد دیگری باشد، اعمال کنترل و اعمال قدرت کند.

بر اساس تعریف رابرت دال و دیگران، اعمال قدرت آن است که طرف مقابل شما کاری را انجام دهد که شما نمی‌خواهید اما او می‌خواهد. در عملیات نرم فرد این کار را با اختیار خود انجام می‌دهد، در حالی که در عملیات سخت شما او را با زور وادار می‌کنید تا مطابق خواسته‌ی شما تغییر رفتار دهد. در نبرد نرم این حرکت به گونه‌ای انجام می‌پذیرد که فرد با میل خود یا خلاف میل خود عملی را انجام می‌دهد که نهایتاً به نفع شماست ولی شما در مورد آن زور به کار نبرده‌اید. این‌جا روش‌های دیگری وجود دارد که یکی از آن‌ها "فریب" یا "بزرگ‌نمایی" است که باعث تضعیف روحیه‌ی طرف مقابل می‌شود و فرد، آمادگی لازم را برای پذیرفتن نظرات دیگران پیدا می‌کند. بنابراین در جنگ نرم، تأثیرگذاری از نوع غیرمستقیم است.

ماهیت زور در جنگ نرم

ماهیت زور یا اعمال اقتدار در جنگ نرم با ماهیت آن در جنگ سخت متفاوت است. زور یعنی ایجاد تغییر در رفتار دیگران، بر خلاف میل آن‌ها. در جنگ نرم همین اتفاق رخ می‌دهد و ممکن است خلاف میل فرد باشد اما فرد خودش آن را چندان احساس نمی‌کند. تصور کنید فردی را که کلاه‌برداری می‌کند؛ او به نوعی مبلغی پول را از دست شخصی درمی‌آورد اما با فریب و روش‌هایی که شخص را وادار می‌کند با دست خودش این کار را انجام دهد. حال تصور کنید دزدی با زور پول شخصی را در خیابان ‌بقاپد؛ هر دو به نحوی با استفاده از زور این کار را انجام داده‌اند اما ماهیت این زور، متفاوت است.

از لحاظ روان‌شناسی، انسان یک سیستم است که مجموعه‌ای درون‌داد (اطلاعاتی که به فرد داده می‌شود) و مجموعه‌ای برون‌داد دارد. اگر شما بتوانید درون‌داد و اطلاعاتی را که به ذهن او وارد می‌شود به نوعی کنترل کنید، تا حدودی می‌توانید رفتار برونی او را هم کنترل کنید. وقتی ورودی یک کارخانه کنترل شود، خروجی آن را نیز در کنترل است. در نبرد نرم، همین کار صورت می‌گیرد. اطلاعات مورد نیازی که ظاهراً مفید است، به فرد داده می‌شود اما این اطلاعات ممکن است "درست"، "گزینش شده" یا "اشتباه" باشد. نهایتاً رفتاری که از فرد منتج می‌شود، رفتاری است که شما مایلید صورت بپذیرد.

نخبگان هر خبری را که می‌شنوند، نمی‌پذیرند. ابتدا با شک و تردید برخورد می‌کنند؛ زیرا خود یک سیستم گزینشی دارند. برای این‌که اطلاعاتی را به نخبگان انتقال دهید، لازم است از فرایند دیگری استفاده کنید. اما بخش بزرگی از توده‌ی مردم هرچه را که می‌شنوند، می‌پذیرند؛ این در حالی است که نخبگان در بخش عمده‌ی آنچه می‌شنوند، شک می‌کنند. بنابراین در عملیات نرم روش‌های مختلفی دنبال می‌شود تا به نتیجه‌ی دلخواه حاصل شود.

روش‌ها:

1.    فریب و دست‌کاری در منطق مخاطب: یکی از روش‌های مهم در جنگ نرم، گونه‌ای فریب است؛ یعنی مخاطب باید به این نتیجه برسد که باید این کار را انجام دهد و راهی جز این ندارد. این زمانی است که گزینه‌های مقابل او آنقدر محدود شود که هرچه را در دایره‌ی گزینشش انتخاب کند، برای طرف مقابل، بُرد محسوب شود. ظاهراً تنوع هست ولی راه گریزی نیست.

مهم‌ترین و بالاترین سطح فریب این است که فرد را به خودفریبی بکشانند. گاهی فرد فریب می‌خورد اما می‌داند که فریب خورده و چاره‌ای ندارد. گاهی نیز فرد فریب می‌خورد اما هرچه تلاش می‌کنند او را از دایره و تور فریب بیرون بیاورند، امکان‌پذیر نیست؛ چراکه نمی‌خواهد باور کند که فریب خورده است.

هر فرد، نوعی شناخت و معرفت نسبت به عالم، نسبت به خود و نسبت به روابط با دیگران دارد. وقتی بتوانید وارد حوزه‌ی شناختی فرد شوید و مقدمات را فراهم کنید، نتیجه‌ی دلخواهتان را هم می‌گیرید. این کار چندان پیچیده نیست؛ مثل این است که در شعر، وزن و قافیه تعریف ‌کنید و دیگران مقابل مکلف باشند که قسمت دوم را تکمیل کنند! آن‌ها مجبورند در وزن و قافیه‌ی مورد نظر شما بسرایند.

در روان‌شناسی جنگ، بر روی این مبحث مطالعه می‌کنند که باید فهمید سوژه‌ای که قرار است روی آن کار شود، چطور می‌اندیشد؟ باید منطق طرف مقابل را کشف کرد تا بر اساس آن، فرد را به نتایجی که می‌خواهیم، برسانیم یا در منطق و مدل فکری او دست‌کاری کنیم و نهایتاً نتیجه‌ی لازم را بگیریم.

از لحاظ روان‌شناسی در رسانه‌ها انسان‌ها عملاً به عروسک خیمه شب بازی تبدیل می‌شوند. اوج این مسأله در رسانه‌های غربی دیده می‌شود. اگر رسانه‌ها خاموش شوند، تا مدت‌ها یک "خلأ فکری" شدید در غرب رخ خواهد داد؛ زیرا مردم دیگر نمی‌دانند چطور بیاندیشند و از کدام سبک زندگی تبعیت کنند؛ به‌خصوص در ایالات متحده آمریکا.

2.    تردیدافکنی و جایگزینی منابع: شاید اولین کاری که در جنگ نرم انجام می‌شود این است که شخص را نسبت به دیدگاه‌های خود دچار شک و تردید کنند. به ویژه تشکیک در کارآمدی‌ و نتیجه‌بخشی یک رفتار: آیا این کار نتیجه دارد؟ آیا منطقی هست؟ تشکیک، در واقع "نرم‌سازی ذهن" طرف مقابل برای عملیات بعدی است. شک، فرد را دچار خلأ فکری و منطقی می‌کند و او آماده می‌شود تا چیزهای دیگری را در ذهن بپذیرد.

بنابراین ابتدا فرد باید نسبت به منابع فکری خود شک کند. در مرحله‌ی دوم، مخاطب ‌باید منابعی که اطلاعات در آن ریخته می‌شود را بپذیرد. برای نمونه دشمن می‌گوید: رسانه‌های شما دروغ می‌گویند یا همه‌ی واقعیت را نمی‌گویند و بر اساس منافع خودشان این کار را می‌کنند... در نتیجه نسبت به صحت عمل رسانه‌های خودی شک پیدا می‌شود؛ ولی همچنان نیاز هست که منابع اطلاعاتی دیگری جایگزین آن شود. آن‌گاه سریعاً منابع رقیب از سوی دشمنان معرفی می‌شوند. تزریق اطلاعات این‌گونه صورت می‌پذیرد.

3.     طراحی ادبیات مناسب: هر انسانی، ارزش‌ها و شاکله‌ی ذهنی‌ای دارد. اگر مطالبی که دیگران می‌گویند تفاوت زیادی با این شاکله‌ی‌ ذهنی داشته باشد، انسان آن ‌را پس می‌زند. اگر شخص مذهبی، پیامی کاملاً ضدمذهبی دریافت کند، طبیعی است که از همان اول آن‌ را نمی‌پذیرد. به همین دلیل دشمن تلاش می‌کند پیام مورد نظرش را با توجه به شاکله‌ی روانی مخاطبان، طراحی کند.

از این رو یکی از مسائل پراهمیت در نبرد روانی، طراحی ادبیات مناسب است. ادبیاتی که ظاهری ارزشمند داشته باشد. دشمنان، ادبیات و ارزش‌های ما را منفور و نامطلوب نشان می‌دهند؛- ذهن مردم هم طبیعتاً به چیزهای نازیبا گرایش ندارد- آن‌گاه یک ادبیات جایگزین مطرح می‌کنند و از این راه به مرور زمان بر تمایلات و رفتارهای ما تأثیر می‌گذارند. این‌گونه است که بعد از مدتی، فرد دچار عمیق‌ترین شکل فریب، یعنی خودفریبی می‌شود و هرگونه تلاش برای آزادسازی را تلاش برای نابودی می‌انگارد و در نتیجه مقابل آن می‌ایستد.

مهم‌ترین استراتژی در برابر جنگ روانی، "آگاهی‌بخشی" است؛ اما اگر فرد به خودفریبی رسیده باشد، آگاهی‌بخشی هم تأثیری ندارد. البته راه‌های دیگری هم وجود دارد؛ مانند تردیدآفرینی در باورهای جدید تا منطق آن متلاشی شود. همان کاری که حضرت ابراهیم با شکستن بت‌ها و قرار دادن تبر در دست بت بزرگ انجام داد و به منطق بت‌پرستان حمله کرد.

4.     الگوسازی از سبک زندگی غربی: در طول تاریخ مصداق‌های گوناگونی از جنگ روانی و روش‌های آن وجود دارد که امروز علمی‌تر شده و به دلیل توانایی رسانه، با قدرت بیشتری از آن استفاده می‌شود. یکی از مواردی که در دنیای مجازی رسانه‌ای که امروزه در آن زندگی می‌کنیم اهمیت دارد، "الگوسازی" است. حتی شخصیت‌های کارتونی که می‌شناسیم- مانند سوپرمن و...- دارای قدرتی فوق بشری هستند و پیام و هدف خودشان را که مأموریتی جهانی است، نجات دنیا از دست اشرار (فضایی یا زمینی) مطرح می‌کنند. این ابرمردها اغلب در ایالات متحده امریکا هستند؛ یعنی هرکه دشمن آمریکاست و قصد حمله به آمریکا را دارد، شرور محسوب می‌شود.

قهرمانان جهان که الگوی فرزندان ما هستند، آمریکایی هستند. در همه‌ی انسان‌ها به‌خصوص در کودکان نوعی هم‌زادپنداری یا هم‌زادسازی با قهرمانان وجود دارد. همه تلاش می‌کنند خودشان را به قهرمانان نزدیک و شبیه کنند. وقتی که ملیت و هویت آن قهرمان آمریکایی است، مخاطب نیز تلاش می‌کند خود را به آن هویت نزدیک کند؛ همان چیزی که آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند به عنوان "سبک زندگی آمریکایی" در آسیا و اروپا رواج دهند.

آمریکایی‌ها در این مسیر از روش‌های مختلفی استفاده می‌کنند. در فیلم سینمایی ماتریکس این‌گونه القا می‌شود که دنیا، دنیایی مجازی و ماتریکسی است که تنها گروه اندکی در آن زنده و واقعی‌ و درصدد نجات یک شهر یا مرکز به نام زاین یا صهیون هستند. یعنی همه‌ی دنیا در مسیری اشتباه و خوابی ویژه‌اند و گروه زنده‌ای که می‌خواهند دنیا را نجات دهند، صهیون هستند. این القائات عجیب، با استفاده از اوج توانایی تکنولوژیک در حوزه‌ی رسانه صورت می‌گیرد.

یکی از کارهایی که آمریکایی‌ها انجام داده‌اند، ترکیب information و entertainment و تشکیل پدیده‌ای به نام infotainment است؛ ترکیبی از "تفریح و خبرگویی". آمریکا پیش از هر چیز، سعی دارد "امپراطوری ذهنی" خود را گسترش دهد و کنترل مغزها را به دست بگیرد تا در نتیجه کنترل فرهنگ، اقتصاد و سیاست شکل بگیرد.

گاهی اوقات عملیات روانی دیگران آنقدر جذاب است که فرد به سرعت دچار خودفریبی می‌شود و حاضر نیست توجه کند که مثلاً فیلم هری‌پاتر چه پیامی در خود دارد؟ چرا در این فیلم وقتی قرار است هری پاتر با زن چینی ازدواج کند، ناگهان در داستان، آن شخص حذف و فردی اروپایی جایگزینش می‌شود. زیرا از نظر آمریکایی‌ها زمانی که کشوری مانند چین از لحاظ اقتصادی به سرعت رو به رشد است، نباید به یک الگو تبدیل شود. این داستان‌ها و فیلم‌ها بدون پیام سیاسی نوشته و تولید نمی‌شوند. همه‌ی این نکات، ظرافت کار عملیات نرم را نشان می‌دهد. بنابراین زمانی که ما می‌خواهیم در مقابل جنگ نرم، پدافند کنیم باید بتوانیم این ظرافت‌ها را بشناسیم و در مقابل، الگوی مقاومت‌مان را به همان ظرافت طراحی کنیم

.

چند گام‌ در برابر جنگ نرم


اولین کاری که در مقابله با هرگونه عملیات نرم رقیب می‌تواند صورت بگیرد، "آگاهی‌بخشی" است تا هم رقیب بفهمد که ما متوجه اعمال او هستیم و هم ملت خودمان این آمادگی را دریابند. وقتی که از طریق آگاهی‌دهی، "مصون‌سازی" ایجاد شود، گام بزرگی برداشته شده است. البته این کار پیچیده است و در یک مقطع کوتاه انجام شدنی نیست.

در واقع ما باید در یک فرایند ملت‌سازی شرکت کنیم. امام خمینی(ره) یک انقلاب را به پیروزی رساند اما پیش از آن فرایند ملت‌سازی را آغاز کرده بود. انقلاب در واقع ثمره‌ی کار بود، نه شروع آن. این ملت‌سازی از چه زمان آغاز می‌شود؟ از مهدها. کشوری که می‌خواهد برای دنیا الگو درست کند، باید از لحاظ حرکت، نمونه‌ی مطلوب و مورد پذیرش را در مرکز جهان اسلام ایجاد و نهادینه کند. بنابراین باید فرایند ملت‌سازی‌ای را که شروع کرده‌ایم، تکمیل کنیم؛ البته به عنوان یک فرایند مستمر؛ یعنی یک پروسه، نه پروژه.

نکته‌ی دیگر این‌که نمی‌توان برای کل جامعه یک پیام واحد طراحی کرد. با توجه به اجزاء مختلف جامعه، هر پیام باید متناسب با روحیات، تعلقات فکری، مبنای شناختی و منطقی خاصی طراحی شود. گرچه اجزاء جامعه هویت دینی و ملی واحدی دارند که طبق دین اسلام باید از پیش از تولد تا زمان مرگ برای آن‌ برنامه داشت. تلاش ما برای تمدن‌سازی و ملت‌سازی، عظمت کار ما و این‌که تلاش ما مکانیکی نیست را نشان می‌دهد.

همچنین هنگامی که نظام، پیامی را برای آحاد مردم طراحی می‌کند، نباید در ذات این پیام، تعارض و تناقضی وجود داشته باشد. بنابراین، نظام فرهنگی و نهادهای فرهنگی کشور باید درون یک استراتژی کلان عمل کنند.

 

جنگ نرم؛ استراتژی جدید امریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران

پدیده جنگ نرم که هم‌اکنون به عنوان پروژه‌ای عظیم علیه جمهوری اسلامی ایران در حال تدوین است در شاخص‌هایی ماننده ایجاد نابسامانی اقتصادی، شکل دان به نارضایتی در جامعه، تأسیس سازمان‌های غیردولتی در حجم گسترده، جنگ رسانه‌ای، عملیات روانی برای ناکارامد جلوه دادن دستگاه اداری و اجرایی دولت، تضعیف حاکمیت ایران از طریق روش‌های مدنی و ایجاد ناتوی فرهنگی متبلور می‌شود. در برایند جنگ نرم، عوامل براندازی یا از زمینه‌های موجود در جامعه برای پیشبرد اهداف خود بهره می‌برند یا به طور مجازی سعی در ایجاد نارضایتی در نزد افکارعمومی و سپس بهره‌برداری از آن دارند.

به طور کلی تهدیدات علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در برهه زمانی کنونی را می‌توان در گونه تهدیدات نظامی و تهدیدات نرم تقسیم‌بندی کرد.

در همین راستا کمیته صلح جاری برای مقامات امریکایی، نیز تنها راه تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران، را پیگیری جنگ نرم به جای جنگ سخت می‌داند. این استراتژی که دلتا نام دارد سه محور اصلی آن استفاده از تاکتیک‌های دکترین مهار، نبرد رسانه‌ای و ساماندهی نافرمانی مدنی می‌باشد.

استفاده از مشکلات اقتصادی، تنوع کثرت قومی ایران، ایجاد و دامن زدن به نافرمانی مدنی در تشکل‌های دانشجویی و نهادهای غیردولتی و صنفی، تلاش در نزدیکی به مردم تحت پوشش حمایت از حقوق بشر و دمکراسی در ایران، ایجاد شبکه‌های متعدد رادیو تلویزیونی فارسی زبان حمایت از اپوزیسیون (سفر فعالان جوان خارجی از کشورهای متحد با امریکا به ایران تحت عناوین جهانگرد که در صورت نیاز، به جنبش‌های مدنی و نافرمانی‌ها بپیوندند)، تسهیل فعالیت ان.جی.اُ امریکایی در ایران، دعوت فعالان جوان ایرانی به خارج برای شرکت در سمینارهای کوچک (این افراد باید از سوی مقامات امریکایی انتخاب شوند نه نهادهای ایرانی)، استفاده از سفارتخانه‌های کشورهای دیگر و به طور کلی تضعیف ستون‌های حمایتی حکومت ایران از جمله راهکارهای اجرای استراتژی دلتا به شمار می‌آیند.(www.aei.org/publications)

رژیم صهیونیستی نیز با همکاری امریکا در راستای جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران چندی پیش در نر داشت که با درج آگهی در روزنامه‌های وابسته به خود تعدادی جاسوس فارسی‌زبان را با عنوان انتخاب شغلی جالب و چالشگر به استخدام موساد درآورد. علاوه بر این، این رژیم‌ها با همکاری اتحادیه اروپا و امریکا در نظر دارد یک شبکه رادیو تلویزیونی برای ایرانیان راه‌اندازی کند.

طرح یاد شده شامل راه‌اندازی یک کانال تلویزیونی، یک ایستگاه رادیویی و یک وب‌سایت اینترنتی است که اخبار فوری، برنامه‌های زنده و تکراری را به صورت 24 ساعته برای ایرانیان پخش می‌کنند. هدف از این طرح تأثیرگذاری بر افکارعمومی جامعه ایران و فراهم نمودن زمینه جنگ نرم جمهوری اسلامی ایران عنوان شده است.

دلایل به کارگیری قدرت نرم علیه جمهوری اسلامی ایران

قدرت نرم، به آن دسته از قابلیت‌ها و توانایی‌های کشور اطلاق می‌شود که با به کارگیری ابزاری چون فرهنگ، آمال و یا ارزش‌های اخلاقی به صورت غیرمستقیم بر منافع یا رفتارهای دیگر کشورها اثر می‌گذارد استفاده از راهکارهای قدرت نرم در جنگ نرم از اهمیت زیادی برخوردار است. ژوزف نای از پیشگامان طرح قدرت نرم در سال 1989 می‌گوید: «قدرت نرم، توجه ویژه به اشغال فضای ذهنی کشور دیگر، از طریق ایجاد جاذبه است و نیز زمانی یک کشور به قدرت نرم دست می‌یابد که بتواند (اطلاعات و دانایی) را به منظور پایان دادن به موضوعات مورد اختلاف به کار گیرد و اختلافات را به گونه‌ای ترسیم کند که از آنها امتیاز بگیرد. مونوپولی اطلاعات و دانایی مرکز دیپلماسی نیست، بلکه خود دانش و گسترش آن است که باید نقطه قوت دیپلماسی باشد. قدرت نرم، تبلیغات سیاسی نیست بلکه مباحث عقلانی و ارزش‌های عمومی را شامل می‌شود. هدف قدرت نرم افکارعمومی خارج و سپس داخل کشور است. وسایل ارتباط جمعی در جهان امروز، جهان‌های ذهنی و غیرواقعی را به دنیا مخابره می‌کنند. آنها دیگر به انتقال واقعیت فکر نمی‌کنند، بلکه واقعیت‌ها را می‌سازند. هدف رسانه‌ها از قدرت نرم در ابتدا مدیریت افکارعمومی نیست، بلکه رسانه‌ای در این دنیا موفق است که بتواند با افکارعمومی حرکت کند و خود را سازگار با آنها نشان دهد. در عصر رسانه‌های نوین جهانی، به یاری فناوری‌های نوین ارتباطات و اطلاعات کسب قدرت نرم به مراتب راحت‌تر از به دست آوردن و نگهداری قدرت سخت است.

دولت‌ها اگر بتوانند مفاهیم جدید امنیتی را برای خود، بازتعریف کنند، در آن صورت مجبور نیستند لشکرهای عظیم نظامی خود را تقویت کنند. (کوآت.بی،ای.ماتیو)

راهکارهای رسیدن و در اختیار داشتن قدرت نرم محورهای ذیل را دربر می‌گیرد:

1.      داشتن کانال‌های چندگانه ارتباطی داخلی و خارجی؛

2.      نزدیک کردن سنت‌ها و ایده‌های فرهنگی اجتماعی و سیاسی بر نرم‌های جهانی؛

3.    حرکتی آرام، پراکنده و پیوسته در جهت تسخیر افکارعمومی به وسیله رسانه‌های همراه و همگام با مردم (نه   رسانه‌ای که قصد مدیریت افکار را داشته باشد)؛ و

4.      ایجاد گفتمان‌های خبری رسانه‌ای در خارج و داخل به زبان‌های مختلف.

البته در شرایط فعلی به نظر می‌رسد قدرت متراکم و سخت امریکا دچار بحران اساسی شده است، به همین منظور امریکا در صدد به کارگیری قدرت نرم برای مقابله با حریفان خود به خصوص ایران است.
بر همین مبنا دونالد رامسفلد طی سخنانی در شورای روابط خارجی امریکا ضمن دفاع از استراتژی مقابله با تروریسم و ادامه جنگ در عراق بر نقش اثرگذار و خصمانه محیط رسانه‌ای گروه‌های رقیب برای مقابله با تروریسم تأکید کرد.

نکته مهم و برجسته سخنان رامسفلد، هشدار وی در مورد ناتوانی دولت امریکا در روند مواجهه با واقعیت عصر رسانه‌ای است که موجب ضرر و زیان و از دست رفتن جان هزاران امریکایی در سراسر جهان شده است. وی اشاره می‌کند که برخی از صحنه‌های نبرد ممکن است در کوهستان‌های افغانستان یا خیابان‌های عراق اتفاق نیفتد، بلکه در اتاق‌های خبر در نیویورک، لندن و قاهره یا هر جای دیگر شکل بگیرد.

از دید اکثر کارشناسان امریکایی در حالی که القاعده و جنبش‌های افراطی سال‌ها از این سکو رسانه خبری استفاده کرده و به طور موفقیت‌آمیزی توانسته‌اند افکارعمومی مسلمانان را علیه غرب مسموم نمایند، ولی این کشور هنوز در مرحله آغاز رقابت برای جلب مخاطبان قرار دارد. علاوه بر این، تلاش رسانه‌ای و ارتباطی مقامات امریکا در پنتاگون و دیگر سازمان‌ها، به جای آنکه فعال باشد بیشتر متمایل به افدامات واکنشی است.

این کارشناسان به دولت بوش پیشنهاد در پیش گرفتن استراتژی ارتباطات را می‌نمایند که بر بازنگری در تلاش‌های جاری رسانه‌ای به ویژه در نحوه فعالیت‌ سازمان اطلاعات امریکا و رادیو اروپای آزاد و نیز شناسایی واقعیت‌های رسانه‌های تصویری و دیجیتالی و لزوم تغییر در شیوه‌های کاری و تجاری بخش‌های روابط عموی مبتنی است. به نظر می‌رسد قدرت سخت امریکا در چنبره قدرت نرم رسانه‌ها گرفتار شده است و خاورمیانه با پیچیدگی‌ها و تنوع خاص فرهنگی، سیاسی و رسانه‌ای خود، به خطرناک‌ترین دام برای امریکا تبدیل شده است. به گونه‌ای که ایجاد و رشد شبکه‌های خبری مستقل در این منطقه ضربه سختی را بر وجهه و موقعیت امریکا در منطقه وارد نموده است. شبکه‌های خبری همچون الجزیره، روند هدایت افکارعمومی و مسلمانان علیه امریکا را وارد فاز جدیدی کرد.

علاوه بر این با اشغال عراق و افغانستان و فشار بر سوریه و لبنان از یک‌سو و بهانه‌جویی و شرارت امریکا در خصوص پرونده هسته‌ای ایران، بازی باخت باخت امریکا در خاورمیانه، بسیار روشن‌تر و خطرناک‌تر شده است، گروه‌های ضدامریکایی با گرایش‌های سلفی تکفیری رشد و توسعه برق آسایی را تجربه کردند و افکارعمومی منطقه خاورمیانه هم به شدت ضدامریکایی‌تر شد.

افتضاح زندان‌های ابوغریب و گوانتانامو، بحران افکارعمومی را برای امریکایی‌ها، سیاه‌تر و مشکل‌تر کرد. ورود مستقیم امریکا به بحران انرژی در منطقه خاورمیانه و عقد قرارداد هسته‌ای با هند از جمله مصادیق همین قمار امریکایی و ورود سخت به بازی‌های نرم منطقه است.

از سوی دیگر چالش هسته‌ای ایران و امریکا نیز تاکنون با ناکامی و البته خشم امریکایی‌ها روبه‌روابط عمومی، شده است و آنها عملاً نتوانسته‌اند ایران را در چارچوب شورای امنیت تحت فشار بگذارد.
رشد سریع شبکه‌های خبری در منطقه خاورمیانه که با الگوبرداری از الجزیره تأسیس شده‌اند و به موفقیت‌های قابل قبولی در ایجاد فضای رسانه‌ای و هدایت افکارعمومی منطقه دست یافته‌اند، دورنمای بسیار تاریکی را برای موقعیت امریکا در منطقه خاورمیانه ایجاد کرده است؛ بنابراین، اگر در دوره نخست ریاست‌جمهوری بوش استفاده از قدرت سخت برای مقابله با کشورهای خاورمیانه به خصوص ایران در میان بود اکنون قدرت نرم در مرکز توجه مقامات سیاسی واشنگتن قرار گرفته است، به گونه‌ای که براساس بررسی انجام شده از سوی پروژه گرایش‌های جهانی پیو بیشتر جهانیان فکر می‌کنند جنگ امریکا در عراق خطر بزرگ‌تری برای صلح جهانی است تا ایران؛ و این جنگ جهان را به مکانی خطرناک‌تر تبدیل کرده است.

همچنین، این گزارش تأکید می‌نماید که در کشورهایی که اکثر جمعیت‌شان مسلمان‌اند امریکا باید احتمالاً بیشتر بر قدرت نرم متمرکز شود، با این حال این کشور وجهه‌ای منفی دارد، اما ایران در این کشورها تصویری بسیار مطلوب از خود بر جای گذاشته است.(دبلیو، ی، آستین)

 

ناتوی فرهنگی؛ چهره‌ای دیگر از جنگ نرم


پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و پایان یافتن جنگ سرد (1991 1945) دنیا به سمت تک‌قطبی شدن پیش رفت، بنابراین امریکا که رقیب اصلی‌اش (اتحاد جماهیر شوروی) دیگر توان مقابله با او را نداشت احساس کرد رقیب ممتازی ندارد به همین علت تلاش کرد سیطره خود را در عرصه‌های نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بر جهان تحمیل کند. بنابراین به فرهنگ‌سازی جهانی مبتنی بر فرهنگ لیبرال دمکراسی، متوسل شد؛ از همین روابط عمومی،، به یک مجموعه مقتدر فرهنگی نیاز بود و شاید از این زمان به بعد عملاً ناتوی فرهنگی موجودیت یافت. در همین راستا اندکی پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نظریه پایان تاریخ فوکویاما استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه جان‌هاپکینز در سال 1989 در سطح جهان مطرح گردید. وی در مقاله‌اش خاطرنشان می‌کند: «واقعیتی که اینک شاهد عینی آن هستیم تنها پایان جنگ سرد یا عبور از یک دوران تاریخی جنگ سرد نیست بلکه این واقعه نقطه پایان تحول ایدئولوژیکی و بشری و جهانی‌سازی لیبرالیسم غربی به عنوان شکل نهایی حکومت بشری است.» همچنین همزمان با نظریه مذکور نظریات دیگری مانند موج سوم آلوین تافلر، دهکده جهانی جرج اورول و مک لوهان، برخورد تمدن‌های ساموئل هانتینگتون، جهانی‌شدن و جهانی‌سازی رابرتسون هابرماس و گیدنز و نظریه عدالت جهان راولز به عنوان مکمل‌های نظریه پایان تاریخ فوکویاما مطرح شدند، در نتیجه حس جهانشمولی و به تعبیر دیگر احساس کدخدا بودن برای دنیایی که در چارچوب دهکده جهانی گنجانده شده است، سبب گردید که ناتوی فرهنگی عینیت یابد. همچنین می‌توان دلایل روی آوردن به ناتوی فرهنگی را نسبت به ناتو با رویکرد نظامی به شرح ذیل بیان نمود:

- گستره و دوربرد ناتوی فرهنگی فراتر از مرزهای جغرافیایی بلکه مرزهای فکر، اندیشه و فرهنگ ملت‌هاست لکن دوربرد ناتوی نظامی مرزهای جغرافیایی یک یا چند کشور است.

- استراتژی و رهیافت ناتوی فرهنگی قبضه کردن باورها، ایدئولوژی و جهان‌بینی ملت‌ها و فرهنگ‌هاست، لکن استراتژی با رویکرد نظامی تصرف زمین و کسب منابع و مراکز مهم اقتصادی است.

- ویرانی‌ها، تلفات و خرابی‌ها در کارکرد نظامی و جنگ سخت، محسوس و ملموس است ضمن آنکه با هزینه کردن، قابل بازسازی است، ولی در ناتوی فرهنگی ویرانی‌ها و تلفات و به تعبیر بهتر آسیب‌ها نامحسوس است، بنابراین تخریب فکری و فرهنگی به آسانی بازسازی نمی‌شود.

- ناتوی فرهنگی جنگ نرم، بدون خاکریز و بی‌سروصداست اما ناتو با رویکرد نظامی درگیر جنگ سخت و پرسرصداست.

- کارکرد ناتوی فرهنگی بلندمدت، پرجاذبه، پربازده، کم‌دردسر و کم‌هزینه‌تر است، ولی ناتو با رویکرد نظامی کوتاه‌مدت، خشک و سخت، کم‌بازده و پردردسر و پرهزینه‌تر است.

- تلفات انسانی در جبهه نظامی مقدس، با ارزش و ماندنی است و به خصوص در فرهنگی دینی تحت عنوان شهادت از آن یاد می‌شود اما در عرصه فرهنگی ذهن‌ها و اندیشه‌ها آسیب می‌بیند.

به طور کلی فرهنگ هر قوم و آیینی و به تعبیر دیگر فرهنگ هر ملت و کشوری دربر گیرنده باورها، ارزش‌ها، آداب، رسوم و بایدها و نبایدهایی است که به عنوان زیربنای اصلی هویت هر کشوری به شمار می‌آید، بنابراین از جمله اهداف ناتوی فرهنگی به حاشیه راندن فرهنگ ملی و دینی جوامع و ملت‌هاست تا با حاکم کردن فرهنگ لیبرال دمکراسی در راستای فرهنگ‌سازی جهانی خواسته‌های خود را در تمام ابعاد تأمین کنند و در عمل اداره کشورها و به تعبیر صحیح‌تر اداره امور جهان را به دست گیرند. (سریع القلم، محمود)

امریکا و جریان صهیونیسم بین‌الملل برای عملیاتی ساختن و جنگ نرم در قالب ناتوی فرهنگی علیه جمهوری اسلامی ایران طی سال‌های گذشته و همچنین برای سال‌های آینده راهبردها و شیوه‌های زیر را طراحی کرده‌اند:

- پیگیری پرونده هسته‌ای ایران و القای غیرصلح‌امیز بودن این فناوری تبلیغ و اینکه ایرانی‌ها تلاش دارند بمب اتمی بسازند که نه تنها برای امنیت و ثبات منطقه و جهان خطرناک است بلکه موجب تقویت جبهه تروریست‌ها و جریان بنیادگرایی افراطی در جهان خواهد شد.

- سرمایه‌گذاری در رسانه‌های دیداری و شنیداری، سازمان‌های تبلیغاتی و خبری و کمپانی‌های فیلم‌سازی برای ارائه تصویری سیاه و خطرناک از جمهوری اسلامی ایران برای افکارعمومی جهان که آخرین نمونه آن ساخت و پخش فیلم ضدایرانی 300 بوده است. فیلم دیگری نیز تحت عنوان فرار از تهران توسط کمپانی برادران وارنر در حال تولید است.

- ایجاد فضای رسانه‌ای درباره دخالت ایران در عراق، لبنان و در نقش بزرگ‌ترین مدافع تروریسم که به عوامل ناامنی در این کشورها تسلیحات می‌رساند و آنها را آموزش نظامی می‌دهد.

- تقویت و ایده جنبش دمکراسی به سبک امریکایی و مستمسک قراردادن مقوله حقوق بشر، حقوق زنان و دامن‌زدن به مطالبات صنفی و اجتماعی همچنین سازمان‌دهی نارضایتی‌ها و نافرمانی به اصطلاح مدنی به وسیله مطبوعات خاکستری، احزاب و

- راه‌اندازی سایت‌های اینترنتی و ارائه نرم‌افزارهای جاسوسی به عوامل خود در داخل کشور تا ابعاد مختلف جنگ رسانه‌ای به شکل اثربخش‌تر طراحی و اجرا شود.

- تلاش برای تحلیل مغرضانه از اوضاع داخلی و ایجاد فضای وحشت‌زا و موهوم از احتمال بروز جنگ، آغاز دوره بحران اقتصادی و مشکلات عظیم ناشی از آن.

- سوءاستفاده تبلیغاتی از اجرای طرح‌هایی چون طرح امنیت اجتماعی به عنوان محدودکننده آزادی و حقوق زنان و نقش‌ آزادی‌های مدنی و اجتماعی.

- ایجاد تقابل‌های سیاسی بین سران ارشد نظام اسلامی و القای اینکه جنگ قدرت در جمهوری اسلامی بین چند طیف در جریان است و در نهایت فلان طیف یا فلان گروه پیروز و یا شکست می‌خورد.


جنگ رسانه‌ای امریکا علیه جمهوری اسلامی ایران


بنیادی‌ترین تعریف از جنگ رسانه‌ای استفاده از رسانه‌ها برای تضعیف کشور هدف و بهره‌گیری از توان و ظرفیت رسانه‌ها (اعم از مطبوعات، خبرگزاری‌ها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و اصول تبلیغات) به منظور دفاع از منابع ملی است. جنگ رسانه‌ای یکی از برجسته‌ترین جنبه‌های جنگ نرم و جنگ‌های جدید بین‌المللی است. اگرچه رسانه‌ای عمدتاً به هنگام جنگ‌های نظامی کاربرد بیشتری پیدا می‌کند، اما این به آن مفهوم نیست که در سایر مواقع جنگ رسانه‌ای در جریان نبوده و یا مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. جنگ رسانه‌ای تنها جنگی است که حتی در شرایط صلح نیز بین کشورها به صورت غیررسمی ادامه دارد و هر کشوری از حداکثر توان خود برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش با استفاده از رسانه‌ها، بهره‌برداری می‌کند. جنگ رسانه‌ای ظاهراً میان رادیو و تلویزیون‌ها، مفسران مطبوعاتی، خبرنگاران خبرگزاری‌ها، شبکه‌های خبری و سایت‌های اینترنتی جریان دارد، اما واقعیت آن است که در پشت این جدال ژورنالیستی، چیزی به نام سیاست رسانه‌ای یک کشور نهفته است که به طور مستقیم توسط بودجه‌های رسمی مصوب پارلمان‌ها یا بودجه‌های سری سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی و سرویس‌های جاسوسی تغذیه می‌شود.(روبین، مایکل) سربازان جنگ رسانه‌ای، متخصصان تبلیغات، استراتژیست‌های تبلیغات بین‌المللی و کارگزاران رسانه‌ها هستند. پیچیدگی‌های ابعاد مختلف جنگ رسانه‌ای موجب شده تا تصمیم‌گیری درباره طراحی، تدوین استراتژی، چارچوب‌ها، تکنیک‌های کاربردی، نحوه عملیاتی کردن اهداف و مأموریت‌های تعریف شده، استفاده از حداکقر از توان هر رسانه با توجه به امکانات انتشار مکتوب، چاپی، صوتی، تصویری، چندرسانه‌ای، اینترنتی و سرانجام انتشار آنلاین تنها به ژنرال‌های نظامی واگذار نشود. جنگ رسانه‌ای مقوله‌ای است که همکاری هماهنگ و نزدیک بخش‌های نظامی، سیاسی، اطلاعاتی، امنیتی، رسانه‌ای و تبلیغاتی یک کشور را می‌طلبد. طراحان جنگ رسانه‌ای نه لزوماً ژنرال‌های پادگان‌نشین، بلکه ممکن است پروفسورهای کالج‌ها و دپارتمان‌های رسانه‌ای در دانشگاه‌های معتبر هر کشور باشند.

جنگ رسانه‌ای برخلاف جنگ‌های نظامی که عمدتاً میان دو یا چند کشور به عنوان ائتلاف با یک کشور جریان می‌یابند، می‌تواند میان یک گروه از کشورها با گروه بزرگ دیگری از کشورها با ویژگی‌های مشخص جریان یابد. جنگ رسانه‌ای غرب علیه جهان اسلام و جنگ رسانه‌ای غرب علیه کشورهای جهان سوم، دو نمونه بارز از موضوعی هستند که می‌توانیم آن را به جنگ جهانی رسانه‌ای تعبیر کنیم. (کاگن، رابرت)

بهره‌برداری چندمنظوره از فناوری جدید ارتباطاتی، یکی از شیوه‌های جنگ رسانه‌ای علیه ایران است. از سویی شبکه تلویزیون ماهواره‌ای مخصوص کامپیوتر و اینترنت راه‌اندازی می‌کنند و از سوی دیگر با استفاده از اینترنت، سایت‌ها و وبلاگ‌ها، به تشریح روش استفاده از آنتن‌ها و رسیورهای ماهواره‌ای و نحوه عبور از پارازیت‌ها می‌پردازند.

در تعدادی از سایت‌ها و وبلاگ‌های مخصوص ماهواره آنچنان از جزئیات فنی کانال‌ها، فرکانس‌ها، سیگنال‌ها و مشخصات آنتن‌ها و ال ان‌‌ پی سخن به میان آمده که هر مخاطبی با داشتن سطح اطلاعات اندکی می‌تواند تشخیص دهد که در پشت چنین سایت یا وبلاگی یک طراح حرفه‌ای و یک برنامه از پیش تعیین شده برای گسترش فرهنگ استفاده از ماهواره در ایران و حل مسائل و مشکلات فنی استفاده‌کنندگان وجود دارد.

اگرچه توجه مطبوعاتی امریکایی به مسائل ایران بسیار اندک بوده و به ندرت رویدادهای جاری ایران در این رسانه‌ها بازتاب می‌یابد، اما یک خط‌مشی کلان و محوری بر این رسانه‌ها حاکم است که بر اساس آن فقط اخبار منفی از ایران بر روی صفحات این نشریات نقش می‌بندد و عمده گزارش‌های خبرنگاران مطبوعات غربی از ایران، یا مربوط به بحران‌های سیاسی، اجتماعات، زدوخوردها و تضاد حاکمیت با مردم و یا مربوط به موضوعات کلیشه‌ای و تکراری مانند نقض حقوق بشر، تلاش برای دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای و کشتارجمعی و نقش آزادی‌های سیاسی و مدنی است. این رسانه‌ها همچنین با انتشار اخبار سری و محرمانه یا اخبار هدایت‌شده از سوی دستگاه‌های سیاست خارجی و اطلاعاتی کشور متبوع خود، به ایجاد فضا و جوسازی علیه ایران می‌پردازد.

ریشه‌یابی بسیاری از جریان‌سازی‌های رسانه‌ای علیه ایران، برای اولین بار نشان می‌دهد که این رسانه‌ها که عمدتاً وابسته به محافل صهیونیستی بوده‌اند با جعل یا انتشار عامدانه برخی اطلاعات، اقدام به ایجاد محور فشار علیه ایران کرده و بیشتر رسانه‌های بین‌المللی تحت تأثیر فضای ایجاد شده، به دنباله‌روی از آن مسئله و دامن‌زدن به بحران خبری و سیاسی پرداخته‌اند.

در سال‌های اخیر، با محوریت یافتن مسائل سیاسی ایران، بسیاری از مطبوعات امریکا، اقدام به اعزام خبرنگار یا تأسیس و تقویت دفاتر نمایندگی در ایران کرده‌اند.

این مسئله، عیناً در مورد خبرگزاری‌هایی نظیر رویترز، آسوشیتدپرس، یونایتدپرس، فرانس پرس و شبکه‌های تلویزیونی بی.بی.سی و سی.ان.ان نیز مصداق دارد. (میلانی، عباس و مایکل مک فول)


شبکه‌سازی، گزینه جدید امریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران


فعالیت‌های شبکه‌سازی جنگ سرد ایالات متحده و بریتانیا، امروزه برای نبرد با اسلام و حکومت‌های اسلامی خصوصاً ایران به کار برده می‌شود.(www.tebyan.net)

در سطح استراتژیک، ایالات متحده در آغاز جنگ سرد دریافت که شبکه‌سازی باید بخشی حیاتی از استراتژی همه‌جانبه آن باشد. بنابراین منابع زیادی را برای تأمین مالی مجموعه‌ای از سازمان‌هایی که می‌توانستند با سازمان‌های کمونیستی در اروپای غربی و جهان سوم رقابت کنند، اختصاص داد. سیاستگذاران همچنین دریافتند که تلاش‌های آنان در راستای شبکه‌سازی تنها در صورتی موفق خواهد بود که یک استراتژی خوب و منسجم با همه آژانس‌ها و برنامه‌های سیاسی امریکا پیوند خورده باشد.

این استراتژی هرچند تا حد زیادی دفاعی بود، ولی از عنصری تهاجمی نیز برخوردار بود. این بدان معنی بود که اگرچه بخش بزرگی از این کوشش در راستای تلاش برای ایجاد ثبات و تقویت نیروهای دمکراتیک در اروپای غربی صورت می‌گرفت (و بعدها در آسیا و خاورمیانه)، ولی همچنین تلاش‌هایی برای تضعیف حاکمیت کمونیستی در بلوک شوروی از طریق جنگ سیاسی و اطلاعاتی نیز وجود داشت. امروزه نیز، امریکا این استراتژی را در قالب پروژه ترویج دموکراسی انجام می‌دهد، به گونه‌ای که کارشناسان امریکایی معتقدند تلاش‌های امریکا برای جذب مردمان اروپای شرقی و اتحاد شوروی در دوران جنگ سرد می‌تواند مدلی برای مقابله با ایران امروزی باشد.(www.brookings.edu)

البته امریکا برای اجرای این استراتژی با مشکلاتی زیادی روبروست. یکی از مشکلات کلیدی پیش‌روی ایالات متحده در حال حاضر عبارت از چگونگی حفظ اعتبار گروه‌هایی است که از امریکا یا دیگر سازمان‌های بین‌المللی کمک دریافت می‌کنند. به همین منظور این کشور برای مقابله با این مشکل سعی دارد تا با تشویق سازمان‌های غیردولتی برای گسترش فعالیت‌های خود در جهان اسلام، بخش‌های عمومی و خصوصی را به یکدیگر مرتبط نموده و نقش خود را به ارائه کمک‌های مالی و عملیاتی به این گروه‌ها محدود نماید. نکته مهم در این زمینه این است که امروزه، گروه‌ها و اشخاص در ایالات متحده و اروپا در قالب طرح ترویج دموکراسی و اسلام اروپایی در حال سازماندهی خود برای مبارزه با اسلام هستند.

در برخی موارد، ممکن است دولت ایالات متحده مجبور به اتخاذ نقشی فعال‌تر در شکل‌دهی به شبکه‌ها باشد. کنگره آزادی فرهنگی در دوران جنگ سرد که مثالی بسیار موفق به حساب می‌آمد، می‌تواند نمونه خوبی از چگونگی متحد ساختن گروه‌های پراکنده و شخصیت‌های همفکر در یک شبکه بین‌المللی قدرتمند با حمایت مالی و سازمان‌دهی محدود ایالات متحده باشد. امروزه هدف امریکا از این اقدام عبارت از ایجاد سازمانی دائمی و چندملیتی است که بتواند در نقش یک سکوی فکری برای ترویج دموکراسی امریکایی در جهان اسلام خدمت کند.(www.aei.org)

نخستین گام در این راستا برای امریکا و متحدانش اتخاذ تصمیمی روش برای ایجاد شبکه‌هایی از حامیان خود در کشورهای اسلامی به خصوص در ایران و ارتباطی آشکار میان این فعالیت‌ها با استراتژی همه جانبه امریکا است. برای دستیابی به این هدف، این کشور در تلاش است تا ساختاری نهادی در داخل دولت امریکا برای هدایت، نظارت و بررسی این تلاش‌ها ایجاد کند. بر این اساس، ایالات متحده برای موفقیت سیاست شبکه‌سازی (که سیاستی نامتقارن و انتخابی است) خود که امروزه برای مقابله با حکومت‌های اسلامی خصوصاً دولت جمهوری اسلامی ایران برگزیده شده است، بر این گروه‌ها تمرکز دارد:

1.       شخصیت‌های دانشگاهی و روشنفکران مسلمان لیبرال و سکولار؛

2.       صاحب‌نظران مذهبی جوان و میانه‌روابط عمومی،؛

3.       فعالان اجتماعی؛

4.       گروه‌های زنان فعال در مبارزات برابری جنسیتی؛ و

5.       روزنامه‌نگاران و نویسندگان میانه‌رو.

بر همین اساس امریکا استراتژی شبکه‌سازی خود را بر این اصول قرار داده است

1-   آموزش دمکراتیک؛ در این زمینه این کشور تلاش دارد تا با به چالش کشیدن مفاهیم اسلامی به وسیله ارزش‌های دمکراتیک غربی، اسلام را مطابق برداشت خود بازتعریف کند.

2-     رسانه‌ها؛ حمایت از رسانه‌های طرفدار غرب برای مبارزه با سلطه رسانه‌ای عناصر مسلمان بسیار مهم است.

3-   برابری جنسیتی؛ مسئله حقوق زنان موضوعی مهم در شبکه‌سازی است. ترویج برابری جنسیتی باید بخشی ضروری از این پروژه برای توانمند ساختن مسلمانان طرفدار غرب باشد.

4-   هواداری سیاسی؛ اسلام‌گرایان دارای برنامه‌های سیاسی هستند و به همین جهت اسلام‌گرایان سکولار نیز باید وارد فعالیت سیاسی شوند. در این زمینه فعالیت‌های حمایتی در راستای شکل‌دهی به محیط سیاسی و حقوقی جهان اسلام مهم است.

به طور کلی، امریکا برای موفقیت شبکه‌سازی در کشورهای اسلامی به خصوص جمهوری اسلامی ایران بر یک استراتژی کلی تأکید دارد و آن تلاش برای معکوس کردن جریان ایده‌ها است. در این رابطه مطالب و کتاب‌های مهم متفکران و روشنفکران غربی در میان مسلمانان مهاجر در ترکیه، اندونزی و به ویژه ایران با هدف ترویج اسلام غربی به زبان عربی ترجمه و در سطحی گسترده انتشار می‌یابد.

علاوه بر این تلاش دارند تا انگاره‌های غربی از مسلمانان را در جوامع دیگر گسترش دهند.
بر همین اساس در سال‌های اخیر تفاسیر رادیکال و متعصبانه از اسلام در بسیاری از جوامع غربی رشد چشمگیری داشته است.(واشنگتن وی‌بس، 2005)

این رویکردها در نقاشی‌های اروپاییان از مسلمین بازتاب یافته که در آن مسلمین اغلب در صحنه‌های گویای بی‌رحمی شدید به تصویر کشیده می‌شدند. تحقیق ریوا سیمون نشان می‌دهد که کلیشه اصلی مسلمان خشن چگونه هنگام شخصیت‌پردازی خاورمیانه‌ای در داستان‌های جنایی انگلیسی و امریکایی نقشی عمده دارد.

اگر امریکا بتواند افکارعمومی دنیا را متقاعد کند که مسلمانان وحشی و خشن هستند، آنگاه کشتن آنها و تخریب اموالشان مقبول‌تر به نظر خواهد رسید. این قالب تبلیغاتی به طور معمول به وسیله رسانه‌های گروهی پخش می‌شود، به گونه‌ای که این رسانه‌ها تصویر معدودی از مسلمان جنگجو را به عنوان نماینده اسلام بازنمایی می‌نمایند.(دیویدمک‌کولاف)

علاوه بر این شماری از محققان امریکایی نیز می‌کوشند تا ثابت کنند که جنگجویان حاضر در میان مسلمین معاصر، تبلور امروزین تروریست‌های صدر تاریخ اسلام هستند!

با این نوع استدلال‌ها، کارشناسان امریکایی تأکید می‌کنند از آنجایی که امریکا و دیگر کشورهای غربی به طور مستقیم توان زیادی برای تأثیرگذاری بر مسلمانان ندارند، باید از خود کشورهای اسلامی برای مقابله با اسلام استفاده کنند در اینجاست که این کشور می‌تواند با ترویج ایجاد شبکه‌های مسلمانان میانه‌رو حامی غرب و پیگیری اقدامات مدنی کمک قابل توجهی را به این مسئله کند.

بنابراین در نبرد ضداسلام‌گرایی امریکا، مسلمانان میانه‌رو، لیبرال و سکولار با ارزش‌های منطبق با ارزش‌های لیبیرال و مدرن، شرکای بالقوه این کشور خواهند بود.

ایالات متحده امریکا تلاش دارد تا با انجام اقدامات مدنی علیه کشورهای اسلامی از جمله ایران به شیوه‌ای نرم بر منابع قدرت جهانی مسلط شود. (جرج کنان)


شبکه‌سازی تحت پوشش اقدامات مدنی علیه جمهوری اسلامی ایران


صاحب‌نظرانی همچون رابرت ستلاف در کتاب خود با عنوان نبرد ایده‌ها در جنگ بر علیه تروریزم درباره چگونگی کمک به متحدان امریکا در نبرد بر ضدحکومت‌های اسلامی به خصوص ایران سه پیشنهاد ارائه می‌دهند: نخست اینکه امریکا متحدان بالقوه‌ای را که شناسایی کند که می‌توانند زیر یک چتر دسته‌جمعی مخالف، با ایده‌های اسلام‌گرایانه سازمان یابند. دوم؛ ایالات متحده باید شرکای خود را در نبرد با موج فزاینده سازمان‌های غیردولتی اسلام‌گرا تقویت کند. این سازمان‌ها تحت پوشش ارائه خدمات اجتماعی به جوامع محلی به مسیر مهمی برای اشاعه افکار اسلام‌گرایانه در سرتاسر جهان اسلام تبدیل شده‌اند. سوم؛ فرصت‌های آموزشی لازم با تأکید بر زبان انگلیسی در اختیار جوانان مسلمان قرار داده شود. دانش عملی از زبان انگلیسی پنجره رو به جهان را برای جوانان مسلمان می‌گشاید و به آنها امکان دسترسی به منابع اطلاعاتی جهانی و نه تنها محلی را می‌دهد.(والتر، ال.هیکسون)

دانیل بایمن کارشناس مؤسسه بروکینگز نیز معتقد است امریکا در مقابل ایران گزینه‌های محدودی در اختیار دارد. بنا به گفته وی گزینه‌هایی همچون تغییر نظام، بمباران تأسیسات هسته‌ای و اعمال فشارهای دیگر علیه ایران می‌تواند به تضعیف موقعیت امریکا در خاورمیانه بینجامد.

در مقابل بایمن از استراتژی چندجانبه اعمال فشارهای مدنی و نرم به عنوان ابزارهای بالقوه امریکا برای مقابله با ایران نام می‌برد. به اعتقاد وی هدف این استراتژی باید تقویت گروه‌هایی در ایران باشد که به ظاهر از افزایش انزوای کشور ابراز نگرانی می‌کنند.

گروهی از کارشناسان امریکایی نیز شبکه‌سازی را در قالب رویکرد تعامل‌گرایی با هدف تغییر رفتار ایران پیشنهاد می‌دهند.

براساس این رویکرد، مخالفان جمهوری اسلامی باید متحد شوند و همبستگی مؤثری میان آنها به وجود آید. حامیان رویکرد تغییر رفتار معتقدند اتخاذ رویکرد تعامل‌گرایانه برای امریکا سخت نخواهد بود چرا که این کشور پیش از این نیز با وضعیت‌های مشابه روبه‌رو بوده است. دونالد ریگان در دهه 80 با وجود که اتحاد جماهیر شوروی را شیطان بزرگ نامید، سال‌ها ایدئولوژی و رفتار شوروی را تحمل کرد، روابط دیپلماتیک خود را با مسکو قطع ننمود و طی این فرایند به نتایج سودمند و عملی برای هر دو طرف دست یافت. حوزه‌های چهارگانه‌ای که حامیان ایده تعامل‌گرایی به دنبال تغییر رفتار جمهوری اسلامی در آنها هستند عبارتند از: 1. مسئله هسته‌ای ایران و به طور کلی سلاح‌های کشتارجمعی، 2. حمایت از تروریسم، 3. اخلال در روند صلح خاورمیانه، و 4. وضع حقوق بشر.

مراکزی نظیر مؤسسه بروکینگز، شورای غیردولتی روابط خارجی، مرکز نیکسون، بنیاد کارنگی برای صلح جهانی و مرکز بین‌المللی وودرو ویلسون و محققانی چون جفری کمپ، ری تکیه، زیبگینیو برژینسکی، ریچارد هاوس و هنری کسینجر نمایندگان رویکرد تعامل‌گرا و تغییر رفتار به شمار می‌روند.(ادوارد.پی، لیلی)

شورای روابط خارجی امریکا و برخی شخصیت‌های فعال سیاسی و مقامات اسبق و فعلی امریکا در آن نیز به نحوی رویکرد تغییر رفتار ایران را مورد توجه قرار داده‌اند.

مایکل رابین در مقابل درخواست شورای ایرانیان مقیم امریکا مبنی بر درخواست از کنگره امریکا برای قطع بودجه مربوط به فعالیت جامعه مدنی در ایران مطرح نمود: «قطع بودجه مربوط به جنگ نرم علیه رژیم ایران اقدامی نادرست است. مهم‌ترین اقدام این است که ما به روشی نرم رژیم ایران را تغییر دهیم که مهم‌ترین محور آن افزایش بودجه برای گسترش فدرالیسم قومی در ایران است.» نکته مهم این است که بودجه این اقدامات از 4/1 میلیون دلار به 66 میلیون دلار در سال جاری رسیده است که 36 میلیون دلار آن به برنامه‌های رادیو صدای امریکا و رادیو اروپا آزاد با هدف خدشه‌دار نمودن چهره ایران اختصاص یافته است. علاوه بر این دپارتمان دولت امریکا 5 میلیون دلار بودجه برای ترجمه این برنامه‌ها به فارسی اختصاص داده است. علاوه بر این، مایکل رابین می‌گوید که پروژه انقلاب‌های مخملی باید در مورد ایران هم اجرا شود، به این صورت که با تغییرات فرهنگی در ایران این کشور وتوی فرهنگی شود.

دیگر محور این طرح تمرکز بر نیروهای داخلی برای کاهش مشروعیت رهبران نظام و زمینه‌سازی برای تغییر نرم رژیم است.

در مجموع به نظر می‌رسد دلایل چندی موجب شده است تا شاهد نوعی چرخش ظاهری در ادبیات سیاسی مقامات امریکا در قبال نظام جمهوری اسلامی و ماهیت و موجودیت آن باشیم. به دیگر سخن عواملی مانند ناامیدی واشنگتن به تغییر قهری و نرم نظام اسلامی و امکان تهییج جنبش‌های اجتماعی، شکست سیاست تغییر قهری رژیم در عراق و بحران امنیتی پس از سقوط رژیم بعث در این کشور و نیز علل ریشه‌ای تر، تاریخی‌تر و بنیادی‌تر دیگر موجب شده است تا گفتمان تغییر نظام اسلامی تا حد زیادی افول یابد و به جای آن اندیشه جنگ نرم اهمیت یابد.(کروس، پیتر)


نتیجه‌گیری


در مجموع به نظر می‌رسد به رغم تنوع و تکثری که در تئوریزه کردن راهبردهای کلان واشنگتن در قبال جمهوری اسلامی در عرصه آکادمیک و محافل سیاسی رسانه‌ای وجود دارد، رویکرد جنگ نرم در قالب ناتوی فرهنگی، جنگ رسانه‌ای، قدرت نرم و شبکه‌سازی از اهمیت خاصی برخوردار است.

جنگ نرم فرایندی هدایت شده (پروژه) و به شدت متأثر از محیط داخلی و بین‌المللی است. در محیط داخلی، زمینه‌های تهدیدات نرم بسیار گسترده و پیچیده‌اند، به نحوی که از سوءرفتار یک مقام مسئول در برخورد با مردم تا سوءمدیریت در بخش‌های اجرایی و فساد اداری و‌ می‌تواند عاملی برای ایجاد زمینه‌های جنگ نرم و نارضایتی عمومی باشند. به همین دلیل در عرصه داخلی تمام دستگاه‌های دولتی در جلوگیری از شکل‌گیری زمینه‌های جنگ نرم مسئولیت دارند.

اساساً بدون بالا بردن ظرفیت مسئولیت‌پذیری تمام دستگاه‌های دولتی نمی‌توان با تهدیدات نرم و جنگ نرم مقابله کرد. در عرصه بین‌المللی نیز با توجه به نقش اساسی عامل خارجی در جنگ نرم، باید با طراحی سیاست خارجی منطقی و تهاجمی از دخالت سایر کشورها در امور داخلی و تعرض به حاکمیت کشور جلوگیری کرد.

از آنجایی که برای مقابله با تهدیدات نرم داشتن استراتژی بیش از داشتن قدرت مؤثر است، در نتیجه شایسته است استراتژی مقابله‌ای با پروژه جنگ نرم در دو حوزه داخلی و بین‌المللی تدوین و نقش هر یک از نهادهای دولتی در آن مشخص و تبیین شود. در این راستا، تقویت توانمندی‌های کنترلی سازمان‌های امنیتی ضروری است. در راستای تقویت توانمندی‌های امنیتی نیز برای جلوگیری از افزایش بی‌رویه هزینه‌های امنیتی و تأثیر منفی آن بر بودجه‌ سایر بخش‌ها، باید نسبت به هماهنگی کامل نهادهای امنیتی کشور جهت بهره‌وری کامل از ظرفیت‌های امنیتی موجود اقدامات لازم در دستور کار قرار گیرد.

- پیشبرد طرح‌های توسعه‌ای در مناطق محروم و مرزی در ابعاد مختلف جهت از بین بردن ظرفیت‌های واگرایی و زمینه‌های اعتراض اجتماعی مانند فقر، ناامنی، تورم، بیکاری، ترافیک و

- پرهیز از تهدیدانکاری بیش از حد در فعالیت نهادهای غیردولتی و گسترش آزادی‌های مدنی در چارچوب قانون اساسی همراه با هوشیاری لازم جهت اجتناب از تهدیدات احتمالی این نهادها در حوزه‌های امنیت سیاسی و اجتماعی.

- تلاش برای عملیاتی کردن حداکثر ظرفیت‌های معطل‌مانده قانون اساسی در حوزه مردم‌سالاری دینی.

- تقویت زیرساخت‌های فرهنگی آموزشی با هدف تقویت حس میهن‌دوستی.

- تقویت کنترل و نظارت عام بر نهادهای غیردولتی با قانون‌گذاری مناسب در این حوزه.

- نظارت و کنترل بر سازمان‌های مردم‌نهاد و موضوع فعالیت آنان و به ویژه درآمدها و کمک‌های مالی به آنان.

- همسان کردن ظرفیت‌های سازمان‌های امنیتی کشور با ماهیت تهدیدات نرم.

- افزایش کارآمدی نظام اداری و اجرایی کشور.

- فراهم آوردن زمینه عضویت نخبگان در نهادهای دولتی و سیاسی با هدف جلوگیری از جذب آنان در جبهه مخالفان.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پی‌نوشت‌ها

1- http://www.aei.org/publications/pubID.26987,filter.all/pub-detail.asp.
2-
Kogut,B.,A.Metiu.2001.Open Source Software development and distributed innovation. Oxford Rev. Econom. Policy (17(2) 248-264.
3-
W.G.Austin,S.Worchel,eds. The Social Psychology of inter – Group Relations. Brooks. Brooks /Coole, Monterey, CA.
Taylor, C.T.,Z.A Cilberston. 1973. The Economic Impact
4- محمود سریع‌القلم، مبانی نظری سیاست خارجی دولت بوش، فصلنامه مطالعات منطقه‌ای، زمستان 1381، ص 10.
5-
Michael Robin, Can Iran be Trusted? AEI, Middle Eastern out Look, 1 Sept 2006, p.5.
6-
Robert Kagan, "It s the Regime, stupid', Washington Post, 29 Jan 2006, p.7.
7-
Abbas Milani, Michael McFaul, To Tame Tehran, Washington Post, 28 Jan, 2006, p.21.
8-
http://www.tebyan.net/Archive/Society-Politics/2007/8/2/44061.html
9-
http:www.brookings.edu/opinions/2007/09middleeast-telhami.aspx.
10-
http://www.aei.org/events/eventID.1254,filter.all/event-detail.asp.
11-
Ibn Rushd Fund for Freedom of Thought, "Who Are We?" Web page, n.d.
12- گفتگوی پژوهشگر مؤسسه رند با کارکنان کمیسیون ایالات متحده در زمینه آزادی مذهبی در سطح بین‌المللی، واشنگتن دی.سی.نوامبر 2005.
13-
David McCullough, Truman, New York: Simon and Schuster, 1992, P.546.
14-
George Kennan, Memoirs: 1952 1950, Boston: Little, Brown, 1967. Pp.319-320.
15-
Walter L.Hixson, George F.Kennan: Cold War Iconoclast, New York: Couumbia University Press, 1989.p.56.
16-
Edward P.Lilly, "The Development of American psychological operations, 1945 – 1951," December 19, 1951, Box 22.p.35.Records of the Psychological Strategy Board, Harry S.Truman Library.
17-
Policy Phanning Staff to National Security Group 273, Records of the National Warfare," 4 May 1948, Record Group 273, Records of the National Security Council, NSC 10/2. National Archives and Records Administration.
18-
Peter Grose, Operation Rollback: America s Secret War Behind the Iron Curtain, Boston: Houghton Mifflin, 2000, p.98.
19-
http://www.brookings.edu/testimony/2007/1023iran.aspx.

20- سخنان دکتر امیر محبیان

  • سرباز جنگ نرم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی